معنی آزار کردن - جستجوی لغت در جدول جو
آزار کردن
(مُ حَ رَ)
آزردن
ادامه...
آزردن
لغت نامه دهخدا
آزار کردن
آزردن آزار رسانیدن
ادامه...
آزردن آزار رسانیدن
تصویر آزار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زار کردن
(بَ وَ دَ)
ضعیف کردن کسی را. نژند کردن. ناتوان ساختن:
گفت رنجش چیست زخمی خورده است
گفت جوع الکلب زارش کرده است.
مولوی (مثنوی)
ادامه...
ضعیف کردن کسی را. نژند کردن. ناتوان ساختن:
گفت رنجش چیست زخمی خورده است
گفت جوع الکلب زارش کرده است.
مولوی (مثنوی)
لغت نامه دهخدا
هزار کردن
(فُ کَ دَ)
تألیف (تاج المصادر بیهقی) ، که مشتق از الف به معنی هزار است. به هزار رسانیدن تعداد چیزی
ادامه...
تألیف (تاج المصادر بیهقی) ، که مشتق از الف به معنی هزار است. به هزار رسانیدن تعداد چیزی
لغت نامه دهخدا
گزار کردن
(غَ بَ رَ کَ / کِ دَ)
عبور کردن. گذشتن
ادامه...
عبور کردن. گذشتن
لغت نامه دهخدا
آهار کردن
(مَ یَ)
آهاردن
ادامه...
آهاردن
لغت نامه دهخدا
تصویر آواره کردن
آواره کردن
بیرون کردن، اخراج
ادامه...
بیرون کردن، اخراج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر آباد کردن
آباد کردن
عمارت، عمران
ادامه...
عمارت، عمران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر زار کردن
زار کردن
ناتوان ساختن، ضعیف کردن کسی را
ادامه...
ناتوان ساختن، ضعیف کردن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر آگاه کردن
آگاه کردن
مطلع کردن با خبر کردن خبردار کردن
ادامه...
مطلع کردن با خبر کردن خبردار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر آوار کردن
آوار کردن
در بدر کردن، خراب کردن ویران ساختن، غارت کردن چپاول کردن
ادامه...
در بدر کردن، خراب کردن ویران ساختن، غارت کردن چپاول کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر آهار کردن
آهار کردن
آهار زدن آهار کردن آهار مالیدن
ادامه...
آهار زدن آهار کردن آهار مالیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر آگاه کردن
آگاه کردن
مطلع کردن
ادامه...
مطلع کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر آزاد کردن
آزاد کردن
آزاد کَردَن
يطلق
ادامه...
يُطْلِقُ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویر آزاد کردن
آزاد کردن
Free, Liberate, Release, Unleash
ادامه...
Free, Liberate, Release, Unleash
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویر آزاد کردن
آزاد کردن
آزاد کَردَن
libérer, déchaîner
ادامه...
libérer, déchaîner
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویر آزاد کردن
آزاد کردن
آزاد کَردَن
libertar, liberar
ادامه...
libertar, liberar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویر آزاد کردن
آزاد کردن
آزاد کَردَن
آزاد کرنا
ادامه...
آزاد کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویر آزاد کردن
آزاد کردن
آزاد کَردَن
освобождать , развязать
ادامه...
освобождать , развязать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویر آزاد کردن
آزاد کردن
آزاد کَردَن
befreien, freigeben, entfesseln
ادامه...
befreien, freigeben, entfesseln
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویر آزاد کردن
آزاد کردن
آزاد کَردَن
звільняти
ادامه...
звільняти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویر آزاد کردن
آزاد کردن
آزاد کَردَن
uwalniać, uwolnić
ادامه...
uwalniać, uwolnić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویر آزاد کردن
آزاد کردن
آزاد کَردَن
kuachilia
ادامه...
kuachilia
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویر آزاد کردن
آزاد کردن
آزاد کَردَن
মুক্ত করা , মুক্তি দেওয়া
ادامه...
মুক্ত করা , মুক্তি দেওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویر آزاد کردن
آزاد کردن
آزاد کَردَن
liberare, scatenare
ادامه...
liberare, scatenare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویر آزاد کردن
آزاد کردن
آزاد کَردَن
serbest bırakmak
ادامه...
serbest bırakmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویر آزاد کردن
آزاد کردن
آزاد کَردَن
풀다 , 해방하다 , 풀어주다
ادامه...
풀다 , 해방하다 , 풀어주다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویر آزاد کردن
آزاد کردن
آزاد کَردَن
解放する
ادامه...
解放する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویر آزاد کردن
آزاد کردن
آزاد کَردَن
לשחרר
ادامه...
לשחרר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویر آزاد کردن
آزاد کردن
آزاد کَردَن
释放 , 解放
ادامه...
释放 , 解放
دیکشنری فارسی به چینی
تصویر آزاد کردن
آزاد کردن
آزاد کَردَن
membebaskan, melepaskan
ادامه...
membebaskan, melepaskan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویر آزاد کردن
آزاد کردن
آزاد کَردَن
ปล่อย , ปลดปล่อย
ادامه...
ปล่อย , ปลดปล่อย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویر آزاد کردن
آزاد کردن
آزاد کَردَن
bevrijden, vrijgeven, loslaten
ادامه...
bevrijden, vrijgeven, loslaten
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویر آزاد کردن
آزاد کردن
آزاد کَردَن
liberar, desatar
ادامه...
liberar, desatar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویر آزاد کردن
آزاد کردن
آزاد کَردَن
मुक्त करना , छोड़ना
ادامه...
मुक्त करना , छोड़ना
دیکشنری فارسی به هندی